حرکت در وضعوضع در لغت به معنای وضعیتی است که یک شیء دارد. [۱]
معجم الوسیط، ص۱۰۴۰، استانبول، نشر دار الدعوه.
در اصطلاح فلسفی عبارتست از هیئتی که از نسبت اجزای یک شیء به یکدیگر و نسبت مجموع اجزای آن با خارج پدید میآید [۲]
علامه طباطبایی، نهایه الحکمه، ص۱۷۲.
و حرکت وضعی ، حرکتی است که در آن، نسبت اجزای شیء با اجزای مکانش تغییر بکند.۱ - دیدگاه فلاسفهوقوع حرکت در مقوله وضع ، امر روشنی است؛ مانند حرکت کره بر محور خود و به دور خود. [۴]
صدر الدین شیرازی، محمد، حکمه المتعالیه فی الاسفار الربعه العقلیه، ج۳، ص۸۰، قم، نشر مصطفوی، ۱۳۶۸، چ دوم.
زیرا وقتی کره به دور خود میچرخد، نسبت نقطهای که بر سطح آن فرض میشود به خارج آن، به تدریج و به طور پیوسته تغییر میکند و این تغییر تدریجی اجزای کره به خارج، موجب میگردد که وضع کره نیز تغیر کند. [۵]
شیروانی، علی، ترجمه و شرح نهایه الحکمه، ج۲، ص۲۸۶، قم، نشر بوستان کتاب، ۱۳۸۶، چ سوم.
این نوع از حرکت، پیش از ابوعلی سینا ، ناشناحته بود و آنرا از انواع حرکات انتقالی (حرکت در این) به شمار میآوردند و بوعلی سینا اولین فیلسوفی بود که حرکت وضعی را حرکتی مستقل از حرکت انتقالی اعلام کرد. [۶]
عبودیت، عبدالرسول، ص۲۳۹، قم، نشر موسسه امام خمینی، ۱۳۸۶ش، چ ششم.
[۷]
مرتضی مطهری، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ص۲۳۹.
پس از او، فلاسفه اسلامی این بحث را به عنوان یکی از حرکات مطرح کردند و در مورد آن به بحث پرداختند. هر چند هنوز عدهای، این حرکت را از نوع حرکت انتقالی و اینی میدانند. [۹]
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۲۱، تهران، نشر امیر کبیر، ۱۳۸۲ش، چ سوم.
۲ - اقسام حرکت وضعیحرکت وضعی یا ارادی است؛ مثل حرکت ارادی انسان به دور خود یا غیر ارادی، مثل حرکت کره به دور خود. حرکت غیر ارادی هم به حرکت طبیعی و قسری تقسیم میشود؛ زیرا این حرکت، یا به مقتضای طبیعت شیء است یا در اثر نیروی جبری از بیرون پدید آمده است. [۱۰]
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۲۰.
البته حرکت قسری نیز، خواه مستند به نیروی مجبور کننده باشد و خواه به شیء مجبور شده (مقسور)، بالاخره از طبیعت جسم صادر میشود. پس هر حرکتی، مستند به طبیعت میباشد و بر این اساس، طبیعت به عنوان مبدا فاعلی برای حرکت اجسام، معرفی شده است. یعنی هر حرکتی، مبدا میلی دارد که یا از خواص طبیعت جسم است و یا به واسطه تاثیر طبیعت دیگری در آن پدید میآید. [۱۱]
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۲۰.
[۱۲]
طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، ص۲۶۸، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ شانزدهم.
۳ - دیدگاه فلاسفه درباره حرکت مکانیحرکت وضعی از حرکت مکانی مستقل است و اصلا حرکت مکانی (اینی)، است که به حرکت وضعی باز میگردد و این در واقع داخل در مقوله وضع است؛ زیرا وضع عبارتست از هیئتی که از نسبت اجزای یک شیء به یکدیگر و نسبت مجموع اجزای آن به خارج پدید میآید و "این" عبارتست از هیئتی که از نسبت مجموع اجزای شیء به مکان پدید میآید و قید خارج که در تعریف مقوله وضع آمده است شامل مکان که در تعریف مقوله این آمده است نیز میگردد. بنابراین میتوان گفت که این در مقوله وضع مندرج است و قسمی از آن به شمار میرود. [۱۳]
طباطبایی، محمد حسین، بدایه الحکمه، ص۱۵۹، قم، نشر اسلامی، ۱۴۲۲ق، چ هجدهم.
در مقابل، عدهای معتقدند که حرکت مکانی اصالت دارد و حرکت اینی به آن باز میگردد؛ زیرا هرچند در حرکت وضعی، مکان کل جسم تغییری نمییابد ولی اجزای جسم متحرک، تدریجا جابه جا میشود و مثلا جزیی که در سمت راست واقع شده به سمت چپ میرود و یا جزیی که در بالا واقع شده به پایین میآید. [۱۴]
مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، ص۳۲۱.
البته فلاسفه در رد این قول به حرکت افلاک استناد میکنند که مکان ندارد ولی در عین حال دارای حرکت است، پس حرکت آنرا نمیتوان حرکت مکانی و اینی دانست.فلاسفه، حرکت اینی و مکانی را متقدم بر سایر حرکات و با دوامترین نوع از حرکات میدانند؛ چون با توجه به اینکه حرکات کمی و کیف در مکان انجام میشوند و حرکت مکانی نیز قسمی از حرکت وضعی است، پس حرکت وضعی بر همه حرکات تقدم دارد و چون مصداق این حرکت (حرکت در افلاک) از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت پس این حرکت بادوامترین نوع از حرکات است. ۴ - پانویس
۵ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «حرکت در وضع». |